ضرب المثل های محلی سوادکوه و مازندرانی(2)
** بپته خربزه شال نصیب بونه
خربزه رسیده نصیب شغال می شود
چیزخوبی نصیب کسی شده که لیاقتش را نداشته است
===============
** بوتنه که: خی وچه زنه یا مرغنه کنّه؟ بوته: از این حرامی هرچی بوّی، بر اِنه
گفتند: خوک بچه می زاید یا تخم می کند؟ گفت : از این حرامی هر چه بگویی بر
می آید.
درباره کید و مکر و شیادی برخی افراد بی مروت که از هیچ کار خلافی رویگردان
نیستند این مثل را می زنند.
===============
** بینج پِ ورمز او خرنه
کنار برنج علف هم آب میخورد
کسی که با چسبانیدن خود به بزرگی برای خودش شهرتی به هم بزندوبه این
طریق امرار معاش کند
================
** بنه بخرده آدم دارّ وجنه
آدم زمین خورده درخت را از ریشه میکند
================
**بامشی ره گتنه ته زور دوائه ونه سر خاک دشنّیه
به گربه گفتند که ادرار تو دارو است گربه روی ادرار خود را با خاک پوشانید
اگر از آدم بد ذات چیز را بخواهی هرچند در توان او باشد از تو دریغ می کند
================
** باجا باجا ره بد دارنه زن پِر هر دو تا ره
با جناق از با جناق بدش می آید و پدر زن از هردو
===============
** برمه کنّه نون ندنه
گریه میکند ولی نان نمیدهد
کسی که برای افرا د فقیر دلسوزی میکند ولی حاضر به کمک به آنها نیست
ضرب المثل های محلی سوادکوه و مازندران(1)
- اگر داروك بخونده گنه وارش انه
اگر قورباغه سبز روي درخت بخواند مي گويند باران مي آيد.
- پنج شنبه نون و خرما در كامبي تا امه مرده جه برسه
پنجشنبه نان و خرما بيرون مي دهيم تا ثوابش به مرده ما برسد.
- چايي دله دار دره مهمان قد بلند انه
روي چايي ساقه اش قرار گرفته مهمان قد بلند مي آيد.
- خوي بد بدي صدقه درها كن تا بدي اون خو بر طرف بوشه
خواب بد ديدي صدقه بده تا بدي آن خواب بر طرف شود.
- سگ سر انشند ته دست گند موك زنده
روي سگ آب نريز دستت زگيل مي زند
- شو بي وقتي نونه جارو بزوئن فرشته ملائكه ره از شه سره بيرون كاندي
شب بي موقع نبايد جارو بزني چون فرشته و ملائكه را از خانه خود بيرون مي كني
- گرم تندير سره دپوشي ته وشته حادثه پيش انه
سر تنور گرم را بپوشاني براي تو حادثه پيش مي آيد.
- نمك ره نشند بنه به خاطر اين كه آب چشم حضرت زهرا هسته
نمك را زمين نريز به خاطر اين كه آب چشم حضرت زهرا (س ) است
دامدارهاي منطقه عقيده دارند افراد ناپاك نبايد وارد گله گوسفند و بز شوند زيرا
گوسفند از رمه حضرت موسي ( ص ) است. به همين دليل نيز زن ها حق دوشيدن
شير گوسفندان را ندارند زيرا ممكن ناپاك باشند از اين رو دوشيدن شير گوسفند و بز
وظيفه مردان و دوشيدن شير گاو بر عهده زن ها است. عقيده بر اين است كه بايد
وقت خشكسالي و يا روزي كه گوسفند به طور رايگان بين اهالي محل توزيع شود.
اين شير در منطقه « بلده» نور به « حلوي شير» معروف است. در گذشته كه دام
دارها پس از پايان فصل سرما به طرف كوه مي آمدند در روستاي « هفت تن »
لاريجان آمل عقيده بر اين بود كه گوسفند را بايد داخل امامزاده « هفت تن» بدوشند و
شير توليدي را به متولي امامزاده بدهند.