شهریارکوه-کوههای سوادکوه
شهریارکوه منطقهایست کوهستانی در البرز و هزارگری (هزارجریب) که از لحاظ جغرافیائی واقع در جنوب شهرستان ساری و شمال شهرستان مهدیشهر میباشد. احتمالا نام شهریارکوه منسوب به اسپهبد شهریار باوند از فرمانروایان تبرستان میباشد.
قسمت پائینی شهریارکوه، درّهی سعیدآباد – بندبن است و از سوی دیگر به پشتکوه و روستاهای فینسک، تلاجیم، تمامکوه میرسد و تا چاشم و آثران و درّههای خطیرکوه ادامه مییابد.
این مناطق در گذشته جزء دودانگهی هزارجریب ساری بودهاند اما امروزه طی تقسیماتی که پس از انقلاب اسلامی برای سهولت خدمترسانی (به دلیل وجود کوهستانهای سختگذر) انجام گرفت، درّهی سعیدآباد – بندبن به چهاردانگه ضمیمه شد و پشتکوه و چاشم جزء شهرستان مهدیشهر شدند.
تاریخ
قسمت پائینی شهریارکوه، درّهی سعیدآباد – بندبن پس از اسلام، تبرستان، کانون فرمانروائی اسپهبدان باوند شد. شهریارکوه به دلیل حصارها و دربندهای طبیعی، پناهگاه و گریزگاه خاندان باوند، و کانون تابستانی فرمانروائی آنان بود. در مورد شهریارکوه در کتب تاریخ سخن رفته که به چند نمونهٔ زیر اشاره میشود:
به گفتهی نظامی عروضی (ص ۴۹-۵۰) فردوسی پس از بی مهری محمود غزنوی به طبرستان نزد شهریار رفت و هجویهای را که دربارهی سلطان سروده بود به او عرضه کرد و خواست شاهنامه را به نام او کند اما شهریار او را از این کار منع و در حق او خوبیها کرد. شهریار در ۳۹۷ درگذشت و با مرگ او نخستین سلسلهی باوندیان از میان رفت. سکهای به نام او و فخرالدوله ضرب ۳۷۶ نشان میدهد که او از این تاریخ تا ۳۸۷ (مرگ فخرالدوله) به طور یقین فرمانروای شهریارکوه بودهاست.
شهریارکوه در واقع همان جبال قارن و پیشتر مرکز خاندان قارن وند بود. (جوینی ج۳ص۳۸۵) همچنین درمورد شجاعت مردم شهریارکوه و فریم میخوانیم: یکی از فرمانروایان شروین معروف به ملک الجبال بود. در زمان او کارگزاران خلیفهی عباسی بر دشت طبرستان چیره و با حاکمان کوهستانها درگیر شدند تا اینکه شروین با عمربن العلا (متوفی ۱۶۵) نایب منصور در طبرستان که قصابی از اهل ری بود جنگید و بر او پیروز شد (همان قسم ۱ ص ۱۸۱ بلاذری ص ۳۳۰) و آبادیهایی را که خالد بن برمک والی پیشین ساخته بود ویران کرد. پس از منصور مهدی عباسی عبدالحمید مضروب را والی طبرستان کرد امّا به سبب ظلم و خراج بسیار مردم شکایت او را نزد ونداد هرمز از دودمان قارنوند (در شهریارکوه) بردند و از او یاری خواستند. ونداد هرمز پس از مشورت با اسپهبد شروین در شهریارکوه و مصمغان ولاش در میانه رود و اطمینان از حمایت آن دو در ۱۶۶ به همراهی مردم در یک روز به آنان و ایرانیانی که مسلمان شده بودند حمله کردند. همبستگی مردم در این شبیخون چنان استوار بود که زنانی که به عقد مسلمانان درآمده بودند شوهران خویش را «از ریش گرفته» دم تیغ دادند. خلیفه پس از دریافت این خبر سالم فرغانی مشهور به شیطان فرغانی را به طبرستان فرستاد (ابن اسفندیار قسم ۱ ص ۱۸۳) اما او به دست وندامید فرزند ونداد هرمز کشته شد (همان ص ۱۸۵). از اینرو مهدی فراشه را با ده هزار مرد به طبرستان فرستاد ولی آنان نیز دربرابر ونداد هرمز و شروین کاری از پیش نبردند (همان قسم ۱ ص ۱۸۶). سپس در ۱۶۷ مهدی پسرش موسی ملقّب به هادی را راهی طبرستان کرد و او نیز پسر فرید شیبانی را به جنگ شروین و ونداد هرمز فرستاد اما نتیجهای نداشت و والیان مهدی هرگز نتوانستند کوهستان شروین و وندادهرمز را در طبرستان فتح کنند.
فرهنگ
زبان مردمان شهریارکوه مازندرانی است و لهجهشان نیز تا درصد بالائی یکسان میباشد و تفاوت با لهجهی مردمان جلگهی مازندران دارد. برخی از مردم شهریارکوه خود را ییلاقی و مردم جلگهی مازندران را «مازدرنی mazderni» (مازندرانی) مینامند. در واقع در زبان محاورهی مردم این منطقه، جلگهی مازندران «مازدرُن mazderon» و مناطق کوهستانی « ییلاق» نامیده میشود.
خاندان شهریار
امروزه خاندانی به نام شیار (شهریار) از شهریار نامبرده (اسپهبد شهریار باوند) بازماندهاند که نزدیک به شصت یا هفتاد خانوار میشوند و در دیههای نپنی ، فینسک (و همچنین چهار رودبار) واقع در دهستان نرماب و پشتکوه هزارگری (هزارجریب) سکنی دارند. این خاندان تا دورهی سادات عمادی مازندرانی (سدهی هشتم اسلامی) پیرو کیش و آئین و راه و روش نیاکان خود بودهاند و در این سده به دست میرعماد نامبرده اسلام پذیرفتند.
باید توجه داشت که پس از انقلاب اسلامی دهستان نرماب که جزء بخش دودانگه بوده با نام دهستان چهاردانگه به بخش چهاردانگه پیوست شد و دهستان پشتکوه که آن هم جزء بخش دودانگهی ساری بوده به استان سمنان ضمیمه گشت.
نظرات شما عزیزان: